عکسهای جالب ایرانی و خارجی

عکس و خبر جالب

ما ادعا می کنیم که محصولات خود را ارزانتر می فروشیم

مجموعه های مستند

مستند سراب(مستندی از دختران فراری )

چراغ خاموش: فریب و آزار دختران

شوک: شیطان پرستی

دست پنهان: قمه زنی

مستند خانواده پهلوی (داستان انقلاب)

داوطلب مرگ

انفجار شیراز

حجاب

رویای گرگها

نامزد نهم

سفر به ماورا

شوالیه هخامنشی

از برره تا لوس آنجلس

مستند رویای سبز

مستند گرداب

مستند چهارشنبه سوری

خدمت سربازی

شرکتهای هرمی

مستند شهادت آب

مستند کراک

ایدز و روشهای مقابله با آن

مستند راز بیان راز موفقیت در جهان

ویران کننده خاموش - اکس پارتی با قرص اکس

هجوم خاموش: تهاجم فرهنگی در جشنواره

فقر و فحشا - مستندی از خود فروشی دختران

شعبده شیطان

آسیب شناسی عزاداری در ایران

ابتذال در سینمای ایران

ازدواج و خانواده موفق

کدام استقلال - کدام پرسپولیس

محصولات لاغری

جلوگیری از بیماریهای قلب و عروق و چاقی

فروش فوق العاده ی کمربند های لاغری

چای لاغری دکتر سینا

ماساژور دلفینی

مینی ماساژور

ساعتهای اسپرت

ساعت لمسی - تاچ

ساعت صفحه متحرک زنگدار

ساعت ترمیناتور

ساعت انگشتری نگین دار

ساعت بارکدی 1

ساعت بارکدی 2

ساعت خطی

ساعت سینگولار

ساعت مولکولی - سلولی - میکروبی

ساعت عددی

ساعت کلوین

ساعت نامرئی

ساعت گاما چرخشی

ساعت قوسی

ساعت ماتریکس

ساعت تمپلار

ساعت رادیو دار شاتل

ساعت دیجیتال ال ای دی مدل استورم

ساعت مچی اسپرت مدل آیرون سامورایی

ساعت سامورایی رفلکس

ساعت ال ای دی آدیداس

ساعت گوکسی Gucci Watch

ساعت پروژکتوری محبوب ترین شخصیت کارتونی بن 10

روانشناسی و رمز و راز موفقیت

مستند راز بیان راز موفقیت در جهان

تکنیکهای موفقیت دکتر فرهنگ

ازدواج و خانواده موفق

چرا خاک ایران اجساد خوابیده در آغوش دشمن و بیگانه را نمی‌پذیرد؟ + تصاویر

سلسله پلید پهلوی چنان دوران سرد و تاریکی بر یک ملت تحمیل کردند که حتی خاک سرزمینمان هم پذیرای باقی‌مانده اجساد این سلسله پلید نیست.
به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران؛ به تازگی وقتی یکی از خاطره‌های مربوط به خانواده رژیم فاسد پهلوی را می‌خواندم، ناگهان متوجه پدیده مهمی در بین اعضای اصلی این رژیم فروپاشیده شدم. موضوع جالب از چگونگی دفن زن اول رضاخان- "ملوک" یا " تاج‌الملوک"، موسوم به " ملکه مادر" در گورستان بی‌خانمان‌های نیویورک، ناشی می‌شد.

داستان حقیقی چگونگی کفن و دفن خفت‌بار و ذلیلانه همسر اول رضاشاه و به اصطلاح ملکه مادر پهلوی‌ها، توجه مرا نسبت به مطالعه دقیق پایان کار دو شاه منحوس و مستبد پهلوی- "رضا خان و محمدرضا"- و وابستگان درجه اولشان جلب کرد.

خوشبختانه همانگونه که در تاریخ معاصر، درباره برخی عملکردهای ضد میهنی، ضد دینی و خائنانه پهلوی‌ها مثل همکاری آن‌ها با انگلیسی‌ها در تجزیه بخش‌هایی از خاک ایران-بحرین- و اعمال کاپیتولاسیون به نفع مستشاران و اتباع آمریکایی حاضر در خاک ایران، اطلاعات کافی وجود دارد، درباره چگونگی مرگ و پایان کار این خاندان پلید نیز، حقایق و اسناد تاریخی ثبت و ضبط است.

خاندان منحوس پهلوی از زمان کودتای انگلیسی 1299 به بعد، در دوران حکومت استبدادی خود ظلم‌های فراوانی را نسبت به مردم و خاک ایران روا داشتند. خاندان مضمحل پهلوی چنان دوران سرد و تاریکی بر یک ملت تحمیل کردند که حتی خاک مقدس ایران هم پذیرای باقی‌مانده اجساد این سلسله پلید نیست. سرنوشت سلسله پلید پهلوی، سرنوشتی شوم و علت و دلیل آن، وابستگی و آلودگی است.


رضا قلدر به اصطلاح موسس کودتاچی این سلطنت در سال‌های آخر حکومت استبدادی خود به جزیره موریس تبعید شد تا در پایان زندگی‌اش از ابهت و شکوه رضاخانی خبری نباشد و سرنوشتش تلخ‌تر از آنچه بدبین‌ترین افراد درباره‌اش پیش‌بینی کرده بودند، رقم بخورد.


مرگ خفت‌بار "رضاخان میرپنج" در آفریقا

"رضا قلدر" سرانجام پس از دومین سکته قلبی در"ژوهانسبورگ" مرد. جسد وی را پس از مرگ به مصر بردند و در آنجا به امانت گذاشتند. در اردیبهشت1329, در دوره نخست وزیری"رجبعلی منصور" جنازه به ایران آمد و به شهر ری برده شد و در آن‌جا دفن شد. ابتدا برخی از نمایندگان جبهه ملی با برگزاری مراسم برای وی مخالفت کردند و قصد داشتند در مجلس سخنرانی‌هایی درباره دوره "رضا قلدر" و علیه وی ایراد کنند که این امر منجر به نگرانی دربار شد. سرانجام با وساطت "منصورالملک" نخست وزیر وقت با"حسین مکی" و مذاکره مکی با "محمد مصدق" قرار بر این شد که مجلس در این باره سکوت کند و نطقی علیه رضاخان ایراد نشود .

در 24 دی‌ماه 1357 و زمان کوتاهی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، جنازه رضاقلدر بار دیگر به همراه جسد پسرش "علی‌رضا پهلوی" توسط محمدرضا، نخست به "لس‌آنجلس" و سپس به "مصر" برده شد.



"همسران رضا خان":

رضا قلدر، نیز همچون همه پهلوی‌ها به زن‌بارگی و خست و مال‌اندوزی و دزدی معروف بود. 

همسران "رضا شصت‌تیر" نیز همانند خود رضا قلدر به سرنوشت شومی دچار شدند.

"تاج‌الملوک"( "ملکه مادر")

"تاج‌الملوک آیرملو" معروف به "ملکه مادر"، "دومین همسر رضاخان" و "مادر محمدرضا پهلوی" بود.


تاج‌إلملوک به همراه محمدرضا پهلوی

آیرملو در 15 رجب 1294 شمسی در سن 24 سالگی یا به قولی 18 سالگی به عقد رضاخان میرپنج در آمد. "اشرف"، "فاسدترین دختر رضاخان" در خاطراتش می‌نویسد: "هنگام عروسی، مادرم 24 سال داشت".



دفن زن رضا قلدر در گور دسته جمعی:

ماجرا از این قرار بود که بدلیل عدم پرداخت پول بوسیله رضا پهلوی و دیگر نوادگان تنی و ناتنی تاج‌الملوک،"فرح"، بیوه هفتاد ساله محمدرضا، مبلغ پنج هزار دلار برای کفن و دفن زن اول رضاخان می‌پردازد، اما غلامرضا پهلوی شیاد، آن‌ پول را خرج اعتیاد. بی‌بند و باری‌های خود می‌کند و شهرداری نیویورک ناچار می‌شود، جنازه بر جای مانده و در حال گندیدن تاج‌الملوک را به همراه جسد تعدادی از ولگردها و بی‌خانمان‌های نیویورک در گوری مخصوص این افراد دفن کند.


"قمر الملوک" همسر سوم رضاقلدر:

رضا خان که به زن بارگی معروف بود در سال 1306 با زنی از خانواده قاجار ازدواج کرد، به نام "قمرالملوک" که "غلامرضا" از اوست. نام اصلی‌ وی "قمرالملوک" بود و تعلیمات ابتدایی و متوسطه را دیده بود و با اصول معاشرت آشنایی داشت. گفته­‌اند که روز عید قربان، هنگامی که رجال کشور برای سلام نزد "احمدشاه" رفته بودند، وزیر جنگ(رضاخان) لبخند­زنان به "مجدالدوله" گفت: "به من خبر دادند که شما نوه بسیار زیبایی دارید و من خواستم موافقت کنید که او را به همسری خود انتخاب کنم". مجدالدوله با این پیشنهاد موافقت کرد و روز بعد رسماً مراسم خواستگاری انجام شد. پس از موافقت در حالی­ که "توران" 17 ساله و رضاخان 47 ساله بود، در سال 1300 ازدواج صورت گرفت.



یک سالی که رضا شصت‌چی با توران زندگی کرد همیشه میان تاج­‌الملوک و او به علت حسادت تاج­‌الملوک، دعوا و جنجال بود و تاج­‌الملوک، توران را در فشار قرار داد.

به هر حال دسیسه­ چینی‌های تاج­‌الملوک از یک سو و بدخلقی رضاخان از سوی دیگر، توران جوان را که به اجبار ازدواج کرده بود عاصی کرد و روابط این دو را تیره ساخت. رضاقلدر این زن را پس از یک سال طلاق داد. تنها لطف رضاخان به ملکه توران، اجازه نگهداری از فرزند بود؛ اما به نقلی دیگر رضاشاه هرگز توران را طلاق نداد و همچنان توران در حلقه نکاح او بود.

توران پس از جدایی، با پسرش غلامرضا زندگی می‌کرد و سال‌ها بعد در سال 1324 با ملک‌پور (بازرگان معروف) ازدواج کرد. او پس از انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد و در آلمان اقامت گزید تا اینکه بر اثر کهولت سن به خانه سالمندانی در پاریس سپرده شد و همانجا به سال۱۳۷۴در سن ۹۱ سالگی مرد.

"فرزندان رضاخان":

رضاقلدر 11 و به روایتی 12 فرزند داشت که نخستین پسرش، محمدرضا بعد از او به سلطنت رسید.

"اشرف پهلوی"، ام‌الفساد دربار:

اشرف پهلوی که فساد او شهره عالم بود، "خواهر همزاد محمدرضا" است. او پس از اتمام تحصیلات رایج آن زمان، بنا به توصیه پدرش با "علی قوام" پسر "قوام‌الملک شیرازی" ازدواج کرد که بعد از ۲۰ شهریور این ازدواج به طلاق انجامید.

دومین ازدواج اشرف با "احمد شفیق"، خواهر زاده "ملک فاروق" "پادشاه مصر" بود. وی در دوران نخست وزیری مصدق به‌ خاطر دخالت در سیاست و حمایت از مخالفان دولت از کشور تبعید شد و به فرانسه رفت و قبل از کودتای 28 مرداد وارد تهران شد.


 

بعد از مدتی، ازدواج اشرف با شفیق به طلاق انجامید. اشرف بعد از سال ۴۰ با جوان تحصیل کرده‌ای به نام "مهدی بوشهری‌پور" در پاریس ازدواج کرد. اشرف بخاطر نوع شخصیت و دخالتش در سیاست ایران و دست داشتن در معاملات مالی و اقتصادی و نیز زندگی خصوصی جنجال‌برانگیز و مفاسد اخلاقی گسترده، مورد انتقادشدید مخالفان حکومت پهلوی قرار داشت.



فساد مالی و اخلاقی اشرف پهلوی به حدی بود که حتی "ساواک" را به واکنش واداشت و رفتارهای او را مغایر شئون سلطنت گزارش کرد. خبرهای متعدد از دخالت او در قاچاق مواد مخدر در کنار عیاشی و ولخرجی، در همه محافل بر سر زبانها بود.

اشرف در سالهای پس از انقلاب اسلامی در آمریکا زندگی می‌کرد و در حال حاضر از سرنوشت او خبری در دست نیست. چند سال پیش، جسته و گریخته، خبرهایی از ابتلای او به آلزایمر شدید حکایت می‌کرد.

سرنوشت شوم "فرزندان اشرف":

"شهریار شفیق":

"شهریار شفیق" با نفوذی که در ارتش ایران داشت قصد انجام کودتایی را برای بازگرداندن شاه معدوم به ایران داشت که در نهایت در روز جمعه 16 آذر  1358 هنگام خروج از اقامت‌گاه اشرف، به ضرب دو گلوله افراد مسلح که به پشت گردن و سر وی اصابت کرد، کشته شد.



"آزاده شفیق"

آزاده شفیق "دختر اشرف" و همکار "بهروز صوراسرافیل" در شبکه‌های ماهواره‌ای سلطنت‌طلب، به دلیل نامعلومی مرد.



آزاده در سال‌های بعد از انقلاب اسلامی با راه اندازی کمپین و انتشار روزنامه "ایران آزاد" با همکاری "بهروز صور اسرافیل"، از دیگر عناصر سلطنت طلب به فعالیت علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخت.

"غلامرضا پهلوی" شاهزاده دزدها:

غلامرضا پهلوی، "دومین فرزند پسر رضا میرپنج" یا رضا شصت‌تیر است. او در 25 اردیبهشت 1302 در تهران به دنیا آمد. مادرش توران، "همسر سوم رضاشاه" بود. توران دخترخاله "وثوق‌الدوله"، عامل "قرارداد  1919"بود که ایران را به مستعمره انگلیس تبدیل می‌کرد، اما این قرارداد به مرحله اجرا درنیامد.



یکی از منابع در آمد غلامرضا پهلوی، قاچاق مواد مخدر بود. "فریده دیبا" (مادر فرح دیبا)در مورد فعالیت‌های وی می‌گوید: "من گاهی اوقات به دخترم (فرح) می‌گفتم این درست نیست که غلامرضا به عنوان برادر محمدرضا به ساختمان‌سازی مشغول باشد و یا از خارج دستگاه تلویزیون وارد کند!” غلامرضا در خانواده‌ی پهلوی به خست فراوان معروف بود.

حمایت غلامرضا از اشرف هم نه از این بابت بود که آنها خواهر و برادر ناتنی بودند، بلکه بیشتر از آن جهت بود که با هم شریک تجاری بودند! غلامرضا همیشه از فرط استعمال تریاک چشمانش قرمز بود و لباسش بوی تریاک می‌داد!

غلامرضا در سال ۱۳۲۰ و پس از کنار رفتن رضاخان پالانی از سلطنت به همراه پدر مجبور به ترک ایران و اقامت در آفریقای جنوبی شد. او در سال۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و کسی از سرنوشت او خبر ندارد.

"عبدالرضا پهلوی"

"عبدالرضا پهلوی" درمهرماه 1303 به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و مقدمات نظام را در تهران سپری کرد. سپس به همراه برادرش محمدرضا برای تحصیل به مدرسه "انستیتو لو روزه" سوییس فرستاده شد. پس از بازگشت به ایران در سال 1315 وارد مدرسه نظام و دانشکده افسری شد. او پس از برکناری و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ رضاخان در سال 1323 برای ادامه تحصیل در رشته اقتصاد در "دانشگاه هاروارد" به آمریکا رفت.

عبدالرضا پس از اتمام تحصیلات در سال 1326 به ایران بازگشت و علی‌رغم داشتن تحصیلات عالیه در رشته اقتصاد تنها سمت تشریفاتی ریاست افتخاری برنامه هفت ساله دولت به او سپرده شد.


او در سال  1329 ازدواج کرد اما به دلیل مسایل خانوادگی و شخصی و اختلاف همسرش با محمدرضا پهلوی از دربار دوری می‌جست و بیشتر وقت خود را صرف شکار و تاکسیدرمی حیوانات و کشاورزی و رسیدگی به زمین‌های کشاورزی ۳۷۰۰ هکتاری خود در دشت سازی می‌کرد. وی همچنین چندین دوره ریاست مجمع جهانی حفاظت از حیات وحش را به عهده گرفت!!!



نامبرده پس از انقلاب در سال ۱۳۵۷ به اتفاق خانواده‌اش کشور را ترک کرد و هیچکس از محل زندگی او اطلاعی ندارد و گفته می‌شود که نام خانوادگی خود را هم تغییر داده است .

"احمدرضا پهلوی"

احمدرضاپهلوی "هشتمین فرزند و پنجمین پسر رضاخان میرپنج" بود. او در سال ۱۳۰۴به دنیا آمد و پس از تحصیلات ابتدایی مشغول تحصیل در مدرسه نظام بود که پس از برکناری و تبعید پدرش در سال ۱۳۲۰با او به آفریقای جنوبی و در سال ۱۳۲۳برای ادامه تحصیل به بیروت رفت.

پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۵ با "سیمین تاج بهرامی" دختر "دکتر حسین احیاءالسلطنه بهرامی" ازدواج کرد. این پیوند در سال ۱۳۳۳به جدایی انجامید. احمدرضا در سال ۱۳۳۷ دوباره ازدواج کرد.



او در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دخالتی نمی‌کرد و کمتر در دربار حاضر می‌شد. پس از انقلاب اسلامی درسال ۱۳۵۷به اتفاق خانواده‌اش ایران را ترک کرد و در سال ۱۳۶۱با بیماری سرطان خون در فرانسه مرد.

"فاطمه پهلوی":

فاطمه پهلوی "دهمین فرزند رضاخان" درسال ۱۳۰۷ متولد شد. تحصیلات متوسطه‌اش را نیمه تمام گذاشت و سپس در بیروت، اروپا و آمریکا ادامه تحصیل داد. در زمان رضا شاه، دربار ایران طرحی برای ازدواج فاطمه با خسرو خان قشقایی در دست داشت که با شکست مواجه شد. پس از مرگ پدرش، ابتدا در مرداد ۱۳۲۷با یک روزنامه‌نگار آمریکایی ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر دو پسر شد. این ازدواج موجب اعتراضاتی در ایران گردید، چرا که ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان ممنوع و ازدواج زن ایرانی با تبعه سایر کشورها نیاز به کسب اجازه قبلی از دولت ایران داشت. نادیده گرفتن این دو مورد موجب شد تا فاطمه پهلوی از امتیازات خود محروم گردد.


از سوی دیگر دربار نیز نسبت به این ازدواج روی خوشی نشان نداد. چرا که فاطمه پهلوی جشن ازدواج خود را در پاریس و درست در روزی برگزار نمود که دربار ایران به مناسبت "دفن رضاخان" در کشور عزای عمومی اعلام کرده بود. اخبار این ازدواج و همزمانی آن با عزاداری به صورت بسیار پر سر و صدا در مطبوعات انعکاس یافت.

سرانجام دربار در سال ۱۳۳۲به فاطمه پهلوی و شوهرش اجازه بازگشت به کشور را داد. در مرداد ۱۳۳۸ فاطمه از شوهر آمریکایی خود طلاق گرفت و در آبان همان سال با "سپهبد محمد خاتمی" ازدواج نمود. خاتمی در سال ۱۳۵۴در حال کایت‌سواری در حوالی سد دز با کوه برخورد کرد و کشته شد.



"فاطمه پهلوی" از جمله اعضای خاندان پهلوی بود که به فعالیت‌های اقتصادی روی آورد و یکی از سهامداران اصلی «شرکت سی.آر.سی» بود که در سال ۱۳۴۳باشگاه پرسپولیس را راه‌اندازی نمود. اندکی پیش از انقلاب اسلامی، او روانه خارج از کشور شد. مدتی ساکن پاریس بود و سپس به لندن رفت و در سال ۱۳۶۶ در آنجا مرد. وی کاخ‌های متعددی در تهران و شمال ایران داشت.

"شمس(خدیجه) پهلوی":

"شمس (خدیجه) پهلوی" در سال 1296 به دنیا آمد. او پس از سپری کردن تحصیلات رایج در آن زمان، به اصرار پدرش با "فریدون جم" فرزند "مدیرالملک جم" (وزیر و نخست وزیر دوره قاجار و پهلوی) ازدواج کرد. لیکن پس از کناره‌گیری رضا شاه از سلطنت، از همسرش جدا شد و چندی بعد در سال ۱۳۲۲با "عزت‌الله مین‌باشیان" که هنرمند بود آشنا شد و در سال ۱۳۲۴در قاهره با او ازدواج کرد. همسر جدید او نام و نام خانوادگی خود را به "مهرداد پهلبد" تغییر داد. مهرداد پهلبد در سال ۱۳۴۳به وزارت فرهنگ و هنر منصوب گردید و تا ۱۳۵۷در این سمت باقی ماند.



شمس در کاخی در مهرشهر کرج به نام "کاخ مروارید" زندگی می‌کرد. این کاخ توسط موسسه رایت آمریکا ساخته شده است.



شمس و خانواده‌اش در شهریور ماه سال ۱۳۵۷ کشور را ترک کردند و چندی بعد در کشور "ترینیداد و توباگو" در منطقه کارائیب ساکن شدند.

شمس پهلوی در اسفند ۱۳۷۴در سن ۷۸سالگی مرد و در ایالت کالیفرنیا به گور سپرده شد.

"محمودرضا پهلوی":

محمودرضا پهلوی "نهمین فرزند و ششمین پسر رضا خان شصت‌چهار" در مهرماه ۱۳۰۵به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و مقدمات نظام را در تهران سپری کرد. او پس از برکناری و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ رضا شاه به ایران بازگشت و چندی بعد برای ادامه تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی و صنعتی در دانشگاه کالیفرنیا و میشیگان به آمریکا رفت.

او پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۳۳ ازدواج کرد که این ازدواج پس از سه سال به جدایی انجامید. محمودرضا در سال ۱۳۴۳ با "مریم اقبال" دختر "دکتر منوچهر اقبال" ازدواج کرد ولی نامبرده نیز پس از مدتی از او جدا شد .وی در سال ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و در سال ۲۰۱۰ در کالیفرنیا مرد.

"حمیدرضا پهلوی"؛ فردی معتاد و هوس باز:

"حمیدرضا پهلوی" از سوی خاندان سلطنت متهم بود که در مجامع و محافل موجبات آبروریزی خانواده سلطنتی را فراهم می‌آورد تا اینکه در سال ۱۳۴۰ به طور کامل از دربار طرد شد و عنوان شاهزادگی از وی سلب گردید.



حمیدرضا؛ برادر کوچک‌تر محمدرضا شاه معدوم، نیز سوابقی زیادی در مفاسد اخلاقی و اقتصادی دارد؛ او معتاد به هروئین بود و زنان بدکاره و کاباره‌ای را به خانه می‌آورد. حمیدرضا پهلوی رقیب اشرف در قاچاق مواد مخدر بود. "هما"، همسر حمیدرضا، نیز معتاد به هروئین و بدکاره بود و حمیدرضا از او به عنوان وسیله‌ای برای تامین مقاصد خود اعم از تهیه هروئین و جمع کردن زنان زیبا به دور خود، استفاده می‌کرد.


حمیدرضا و هماخامنه در ردیف جلو

در یکی از اسناد آمده است:

همسر حمیدرضا به نام هما مثل او معتاد به (هروئین) است و در عین حال سابقه نامطلوبی از لحاظ عصمتی دارد، ‌حتی با دارو دسته "پری غفاری" دم‌ساز است و خانه‌ای در تخت جمشید دارد و اصولاً زن شرعی او نبوده و دو بچه فعلی آن‌ها به نام "بهزاد" و "نازک" به طورغیرشرعی به دنیا آمده‌اند و تنها وقتی خواسته‌اند به لندن بفرستند یک کلاه شرعی درست کرده‌اند و برایشان شناسنامه گرفتند.

این زن هرزه به شدت مورد علاقه حمیدرضا بوده و به این جهت از تمام کارهای نامشروعش چشم‌پوشی می‌نمود، به طوری که حتی در برابر خیانت‌هایش نیز سکوت می‌کرده است. هما در کنار فساد اخلاقی، به هرویین اعتیاد شدیدی داشت و به همراه حمیدرضا مرتباً آن را استعمال می‌کرد.

فرزندان حمیدرضاپهلوی با رسوایی‌های خود در کشورهای غربی وارث خوبی برای وی نبودند و هر دوی آن‌ها به سرنوشت شومی از بین رفتند.

سرنوشت فرزندان حمیدرضا:


بهزاد و نازک

"نازک پهلوی":

نازک پهلوی با هویت جدید در کشور انگلیس مشغول به بازیگری در فیلم‌های غیراخلاقی بود. نازک پهلوی دختر شازده حمیدرضا پهلوی و دختر عموی "رضا ربع پهلوی" در سن 29 سالگی در پاریس مرد. اما حرف و حدیث‌های زیادی پیرامون مرگ او وجود دارد.



هیچ توضیحی درباره علت مرگ نازک پهلوی از سوی خاندان فاسد پهلوی داده نشده است. ظاهرا "لیلا پهلوی" خواهر خودکشی کرده رضا ربع پهلوی از زندگی غیر اخلاقی و سرنوشت شوم نازک آگاه بوده است.

گفتنی‌ است، حتی قبر او در پاریس بی نام و نشان و متروک بوده است.


"بهزاد پهلوی":

بهزاد برادر نازک، در سال 1983 در اسپانیا مرد و در همان جا در گورستان دفن شد.

محمدرضد پهلوی و فرزندانش:

سرنوشت فرزند رضا شصت‌چی،"محمدرضا پهلوی"، نیز بی‌شباهت به سرنوشت پدرش نبود. محمدرضا که به گواه دوستانش همچون "حسین فردوست" فردی فاقد اعتماد به نفس بود، در دوره‌هایی از عمر منحوس خود دچار افسردگی شدیدی شد، تا آنجا که سفارت آمریکا در ایران به صراحت به آن اشاره می‌کند. بر اساس اسناد سفارت آمریکا، او قبل از 28 مرداد سال 1332 یکی از دوره‌های افسردگی را پشت سر گذاشت. همین اسناد نشان می‌دهد که در روزهای پایانی حضورش در ایران در سال 1357 باز هم افسردگی دیرین به صورتی فلج‌کننده به سراغش آمد و تا لحظه مرگ رهایش نکرد. ‌سرنوشت تراژیک او نیز همچون پدرش با مرگ در سرزمینی بیگانه (مصر) و در انزوا رقم خورد تا همگان شاهد پایان تلخ دیکتاتوری باشند که رویای تمدنی بزرگ را در سر می‌پروراند و در این راه از سرکوب شدید مخالفانش فروگذار نکرد.



شاه معدوم پس از خروج از کشور در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به مصر رفت و در "اسوان" مورد استقبال رسمی "انور سادات" رئیس جمهور مصر قرار گرفت. پس از 22 بهمن مدتی را در مراکش مهمان "ملک حسن دوم" پادشاه این کشور بود. با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیاسی دولت مراکش، محمدرضا مجبور به ترک مراکش شد و در ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ به "باهاما" رفت. تلاش‌های او برای گرفتن پناهندگی سیاسی از انگلستان بی‌نتیجه ماند. با پایان یافتن ویزا آخرین بازمانده طاغوت، توانست در ۲۰ خرداد به مکزیک برود. بیماری او در مکزیک هر روز شدت می‌یافت اما محمدرضا بیماری واقعی خود را از پزشکان مکزیکی پنهان می‌کرد. هرچند پزشک مخصوص او که از پاریس می‌آمد او را تحت شیمی‌درمانی قرار می‌داد، پزشکان مکزیکی او را برای مالاریا درمان می‌کردند.
 
با شدت یافتن بیماری، بر خلاف میل دولت‌مردان آمریکا او توانست اجازه ورود به آمریکا بیابد. آخرین دیکتاتور ایران در ۳۰ مهر به آمریکا رفت و برای درمان پزشکی در بیمارستان نیویورک بستری شد. او همچنین چند بار مجبور شد به‌ صورت پنهانی به مرکز سرطان "مموریال اسلون-کترینگ" برود. همزمان با "تسخیر لانه جاسوی" آمریکا، هیچ کشوری علاقه به پناه دادن یک پادشاه بی‌تاج و تخت نداشت. محمدرضا پهلوی پس از خروج از بیمارستان، نخست در ۱۱ آذر به مرکز پزشکی "ویلفورد هالدر" پایگاه نیروی هوایی "لاکلند" در تگزاس، سپس در ۲۴ آذر به "پاناما" و در ۳ فروردین ۱۳۵۹ (۲۳ مارس ۱۹۸۰) به مصر رفت. در نهایت  انور سادات، به شاه فراری،  پناهندگی داد.

مدت کوتاهی پس از ورود وی به مصر پزشکان معالج
طحال محمدرضا را خارج کردند. سرطان او در وضع پیشرفته‌ای بود و پایان کار وی نزدیک بود. سرانجام، محمدرضا پهلوی در ساعت ۹:۴۵ دقیقه ۵ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی، در سن ۶۱ سالگی، درقاهره مرد.

"ثریا اسفندیاری" همسر شاه معدوم: 

دختر "خلیل اسفندیاری" و "آوا کارل"، متولد 1311 در چهارمحال و بختیاری، شهرستان نارسان، روستای قهفرخ" (فرخ شهر کنونی) متولد شد. وی یک برادر کوچکتر به نام بیژن داشت. دوران کودکی او در برلین گذشت و در سال 1316 به همراه خانواده به ایران بازگشت و در اصفهان در مدرسه آلمانی‌های مقیم اصفهان به تحصیل پرداخت و زبان فارسی را نزد معلم خصوصی فرا گرفت. با تعطیل شدن مدرسه آلمانی‌ها در سال 1320 پس از اشغال ایران، ثریا وارد مدرسه "میسیونرهای مبلغان انگلیسی" شد و تا 15 سالگی در این مدرسه بود. در سال 1326 به سوئیس رفت و زبان فرانسه را آموخت و در آنجا بود که توسط شمس برای ازدواج با محمدرضا شاه انتخاب می‌شود و در یک مهمانی رسمی در سفارت ایران به محمدرضا شاه معرفی شده و در 23 بهمن 1329 با وی ازدواج می‌کند.




ثریا اسفندیاری در 24 اسفند 1336 به‌دلیل بچه‌دار نشدن از شاه معدوم جدا می‌شود. وی در 3 آبان 1380 مرد. جنازه‌ی ثریا در مونیخ آلمان در کنار پدر و مادرش دفن شد.




"لیلا پهلوی":

لیلا پهلوی در حالی که نزدیک به ۹ سال داشت، مجبور به ترک ایران و زندگی در تبعید شد. در تبعید، شاهد مرگ پدرش و حوادثی بود که برای خانواده‌اش در سال‌های اولیه انقلاب اسلامی پیش آمد. خاطرات تلخ از رویدادهای تلخ زندگی‌اش وی را به بیماری افسردگی مبتلا کرد.




دختر محمدرضا، در سن ۳۱ سالگی، در اتاقش درهتل "لئونارد" واقع در مرکز شهرلندن، با مصرف بیش از اندازه قرص‌های خواب‌آور خودکشی کرد. علت مرگ وی خودکشی با مصرف حدود ۲۷۰ قرص خواب‌آور شناخته شد. لیلا در زمان مرگ ۳۱ سال داشت و مجرد بود.



"علیرضا پهلوی"

علیرضا پهلوی "سومین فرزند محمدرضا پهلوی"، دیکتاتور سابق ایران، از همسرش فرح بود. فرزند نخست آنها "فرحناز" و دومین فرزندشان رضا، ولیعهد بود. علیرضا و لیلا فرزندان کوچکتر شاه معدوم و فرح بودند. رضا به یاد بنیان‌گذار سلسه پلید پهلوی (رضاخان) و علیرضا به یاد علی‌رضا برادر تنی محمدرضا که در سانحه مشکوک هوایی کشته شد، به این اسامی نامیده شدند  .



در تاریخ۱۴ دی ۱۳۸۹ خورشیدی، برابر با۴ ژانویه۲۰۱۱ میلادی، علی‌رضا پهلوی در منزل شخصی‌اش درخیابان نیوتون غربی در محله "سات اِندبوستون"، به ضرب گلوله، به زندگی خود پایان داد.


محل زندگی علیرضا پهلوی
برچسب ها: ایران ، پهلوی ، طاغوت ، خاک ، مرگ ، جسد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۱۵

نظرات (۱)

قهفرخی نبوده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی